سلام راستش من این را در حال چرخ زدن تو اینترنت بودم که بش رسیدم به نظرم سوال خیلی هاست حتما بخونید بسیار قشنگه
اولین همهپرسی در رابطه با نوع حکومت ، در سال 1358 با دستور و تأیید رهبر انقلاب انجام شد و نتیجه آن تأیید حکومت جمهوری اسلامی ایران بود. با توجه به اینکه 23 سال از اولین همهپرسی گذشته و عملاّ نسل جدیدی توانایی رأی دادن و شرکت در رأی گیری دارند چرا این همهپرسی مجدداً انجام نمیشود؟
پاسخ ها :
1. ملاک مشروعیت حکومت از دیدگاه اسلام
2. محور همهپرسی سال 1358
3. علت عدم نیاز به همهپرسی مجدّد
پاسخ :
برای پاسخ ، توجه به سه نکته لازم است:
1. ملاک مشروعیت حکومت از دیدگاه اسلام
«در بینش اسلامی ملاک مشروعیت اذن خداوند است بر اساس اعتقاد توحیدی خداوند ربّ و صاحب اختیار هستی و انسانهاست، چنین اعتقادی ایجاب میکند که تصرّف در امور مخلوقات خدا حتماّ با اذن خداوند صورت گیرد، تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم، مستلزم تصرّف در امور انسانها و محدود ساختن آزادی افراد است و این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد. وقتی خداوند که منشأ حقوق است، حق حکومت و ولایت بر مردم را به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، امام معصوم و یا جانشین امام معصوم واگذار کرد. او حق دارد احکام الهی را در جامعه پیاده کند.»[1]
پس روشن شد که سرچشمه مشروعیت حکومت در دیدگاه دینی، الهی بوده و از ولایت تشریعی و یا اراده تشریعی الهی سرچشمه میگیرد. و انتخاب مردم تنها عامل تحقق حاکمیت دینی است یعنی اقبال مردم برای تحقق حاکمیت در خارج امری ضروری است.
2. محور همهپرسی سال 1358
آن چه در همهپرسی سال 1358، مورد تأیید مردم قرار گرفت «جمهوری اسلامی» بود که مطابق قانون اساسی [2] نظامی است که بر پایه ایمان به خداوند و وحی الهی و معاد و عدالت و امامت و رهبری مستمرّ و کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خداوند، استوار است، «به حاکمیت رساندن مکتب و موازین و ارزشهای اسلامی هدف اصلی قیام مردم بود که به انقلاب اسلامی تبدیل شد در کلیه شعارهای قاطع و کوبنده همه قشرهای مردم این آرمانها متجلی بود، و شعارها نشاندهنده شعور و آگاهی مردم نسبت به اسلامی بودن انقلاب بود».[3]
حکومتی که مردم ایجاد آن را به جای حکومت طاغوت خواستار بودند حکومت اسلامی با تمام مظاهر آن بود و به همین دلیل حاضر به رهبری کسی بودند که گفتار و کردار او برای اجرای اسلام بود و وحدت مردم نیز علیرغم همه اختلافات قومی ، زبانی ، طبقاتی و حتی مذهبی ، ریشه اسلامی داشت.
اتخاذ شعار نه شرقی و نه غربی در اصل تبلور گرایش مردم به حکومت دینی در مقابل حکومت غیر دینی است همهپرسی سال 1358 نشانگر عزم و اراده مردم بر ایجاد حکومت اسلامی بود و قانون اساسی تبلور آرمان مردم و مبیّن نهادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ایران بر اساس اصول و ضوابط اسلامی است که انعکاس خواست قلبی امت اسلامی میباشد
3. علت عدم نیاز به همهپرسی مجدّد
«باید توجه کنیم انتخابات و مراجعه به آرای مردم از دیدگاه عقیدتی ما هیچگاه مشروعیت آور نیست، تا با منفی شدن آرای عمومی مشروعیت نظام باطل گردد.
گو اینکه آرای مثبت و موافق مردم عامل تحقق حاکمیت دینی است. یعنی اگر مردم موافق نباشند حاکمیت دینی برقرار نمیگردد چرا که چنین حاکمیّتی با قهر و غلبه تحقق نمییابد.»[4]
پس با فرض عدم موافقت با حکومت دینی مشروعیت نظام به حال خود باقی است، هرچند مقبولیت خود را از دست میدهد، اما ملت ایران پس از گذشت ?? سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان با طراوت و شادابی در صحنه دفاع از ارزشهای انقلاب حضور دارند و این حضور پرشور و دهها میلیونی نمایانگر آن است که مردم با اصول و مبانی نظام جمهوری اسلامی که در قانون اساسی تبلور یافته است نه تنها مشکلی ندارند بلکه آن را متعالیترین قانون نسبت به قوانین سایر کشورها میدانند.
«در زمان حیات امام راحل بارها از سوی مخالفان جمهوری اسلامی تبلیغ میشد مردم ایران به دلیل مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ و محاصره اقتصادی از جمهوری اسلامی بریدهاند ولی ما شاهد بودیم در همان اوضاع مردم به طور گسترده در صحنه حاضر میشدند و از هیچ فداکاری دریغ نمیکردند. پس از رحلت حضرت امام ـ ره ـ جریان اجتماعی همان شکل و جهت راحفظ کرده از این رو پشتیبانی مردم از نظام و رهبری آن محفوظ است».[5]
حضور پرشور مردم پس از انقلاب در بیش از دو انتخابات و سه همهپرسی و شرکت گسترده در راهپیمائیها دلیل روشنی بر حمایت مردم از انقلاب اسلامی و تأکید بر پیروزی از اصول و ارزشهای نظام جمهوری اسلامی است لذا تصوّر این که مردم از جمهوری اسلامی بریدهاند پذیرفته نیست آیا صحیح است که بگوئیم مردم از اصول و مبانی نظام جمهوری اسلامی خسته شدهاند و خواهان حکومتی غیر دینی هستند؟ آن چه این توهّم را ایجاد میکند وجود برخی مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است و گرنه مردم با اصول نظام جمهوری اسلامی هیچ مشکلی ندارند علاوه بنا باشد به صرف احتمال و به خواست هرگروهی همهپرسی برگزار کنیم این برنامه پایان نخواهد داشت و هر جناحی به صرف احتمال درخواست برگزاری همهپرسی میکند و این عقلاً پذیرفته نیست لذا در قانون اساسی آمده است: «محتوای اصل مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایههای ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره امور کشور با اتکاء به آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است. [6]»
پاورقی :
[1] . محمد تقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ـ ره ـ ، ص 40.
[2] . قانون اساسی،اصل دوم.
[3] . عباسعلی عمید زنجانی، گزیده انقلاب اسلامی و ریشههای آن، کتاب طوبی، 76، ص 16.
[4] . محمد تقی مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 79، ص 32.
[5] . محمد تقی مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 79، ص 27.
[6] . قانون اساسی، اصل 177
همگی مثل عمار یاسر با بصریت باشیم ودیگران به بصیرت دعوت کنیم انشا الله
اللهم عجل لولیک الفرج
--------------------------------------------------------------------------------------پى نوشت ها:
1ـ مامقانى, تنقیح المقال, ج2, ص320.
2ـ اعیان الشیعه, ج8, ص373.
3ـ همان.
4ـ اختصاص, ص12.
5 ـ همان, ص3.
6 ـ همان, ص14; اعیان الشیعه, ج8, ص374.
7ـ اختصاص, ص81.
جناب شیخ! در قزوین از شهر بیرونتان نکردند که کردند، شما را در دارالعباده تنها نگذاشتند که گذاشتند، محافظانت از تو عاصی نشدهاند که شدهاند، مردم برایت جوک نمیسازند که میسازند، دشمن از تو سوء استفاده نمیکند که میکند، به BBC خوراک نمیدهی که میدهی، هرجا که میروی مردم بیرونت نمیکنند که میکنند، برایت آرزوی مرگ ندارند که دارند، در یک بیانیه 2 صفحهای کلی غلط نداری که داری، نوشتههایت سوتی ندارد که دارد، انشایت مزخرف نیست که هست، غلط غلوط نمینویسی که مینویسی، ادعاهایت دروغ نیست که هست، شریعتمداری به تو شیخ از همه جا بیخبر نمیگوید که میگوید، شاعر رسالت به تو شیخ بیچراغ نگفت که گفت، مردم تو را بیسواد نمیدانند که میدانند، با صفا نیستی که هستی، سوادت مرا نکشته که کشته، ضریب هوشیات پایین نیست که هست، مشاورت به تو رای داد که نداد، تو را سادهگیر نیاورد که آورد، برای زندان رفتن، خودت را به در و دیوار نکوبیدی که کوبیدی، سابقهات به یغما نرفت که رفت، دست استکبار از آستینات بیرون نیامده که آمده، پای دشمن از پاچه شلوارت آویزان نیست که هست، دم خروس از زیر عبایت بیرون نیامده که آمده، ادعای تجاوز نکردی که کردی، سندهایت به درد ننهجونت نمیخورد که میخورد، جملهبندی بیانیههایت ایراد ندارد که دارد، در مناظره وقت باقیمانده را نمیپرسیدی که میپرسیدی، تقلب بهت نمیرساندند که میرساندند، همین حرکت بعدا تبدیل به کلیپ نشد که شد، یک جورهایی شوت نیستی که هستی،9 دی ملت حالت را نگرفت که گرفت، لعن علی عدوک یا حسین نگفت که گفت،آن سیل جمعیت را که دیدی نگرخیدی که گرخیدی، ساندیس بدنت کم نشده که شده، اعضای حزب اعتماد ملی از تو عبور نکردند که کردند، ندا را شهید نخواندی که خواندی، در کودتای مخملی شکست نخوردی که خوردی، کاراکتر لطیفه ملت نیستی که هستی، دم پیری معرکه نگرفتی که گرفتی، بعد از پروژه عبور از موسوی فکر رهبری سبزها به سرت نیفتاد که افتاد، نسبت به دیگر سران فتنه با حالتر نیستی که هستی، دوست و دشمن باهات حال نمیکنند که میکنند، کلا مشتی نیستی که هستی، بیانیههایت را دیگران نمینویسند که مینویسند، دست به قلم خودت بدنیست که هست، از روی نوشته هم اشتباه نمیخوانی که میخوانی، تپق نمیزنی که میزنی، دوست و دشمن را قاطی نکردی که کردی، حجاریان به تو غضنفر اصلاحات نگفت که گفت، خودت را به خواب نزدی که زدی، اسمت را که در گوگل سرچ میکنی گوگوش نمیآید که میآید، سروش ساده گیرت نیاورده که آورده، به فکر دراویش گنابادی نیستی که هستی،«باقی»حقوق بشر را در پاچهات نکرد که کرد، (آخه تو رو چه به حقوق بشر؟!) الان بیانیه حقوق بشر را از بر نیستی که هستی، حالا که همچین شده دنبال آشتی ملی نیستی که هستی، آشوبگران خداجو طرفدارت نیستند که هستند، این جماعت، مست نیستند که هستند، رذل نیستند که هستند، تو رذل را میدانی با کدام «ز» نوشته میشود که نمیدانی، از همان بچگی دیکتهات ضعیف نبود که بود، خانم معلمت از دستت عاصی نبود که بود، در امتحان اخیر مردود نشدی که شدی، آمریکا برایت کف نمیزند که میزند، از اینکه نفر اول جنبش نیستی ناراحت نیستی که هستی، شهرام را چند وقت است که نتیغیدی از این موضوع عصبانی نیستی که هستی،کلا عصبی مزاج نیستی که هستی، حرفهای این و آن زود در تو اثر نمیگذارد که میگذارد، فرضا اگر توبه کنی توبه گرگ مرگ نیست که هست، ناراحت نشو در مثل مناقشه نیست که هست، منظور من از گرگ، دبلیوزپلنگ نبود که بود، تو به بزرگی خودت ما را نمیبخشی که میبخشی، ما هم با این اخلاقت حال نمیکنیم که میکنیم، دشمن هم با تو حال نمیکند که میکند، ما همه به تو ایمان نداریم که داریم، عاشق سوتیهایت نیستیم که هستیم، یک هفته بیانیه ندهی دلمان برای جمله بندیهایت تنگ نمیشود که میشود، در این بیانیه آخرت از ترس سوتی دادن، آیات و روایات را بیخیالی طی نکردی که کردی، با اینکه معمم هستی عربیات ضعیف نیست که هست، مصداق بارز خواص بیبصیرت نیستی که هستی، اصلا در اینکه تو جزو خواص هستی میان علما اختلاف نیست که هست، بصیرت نزد تو کیلویی نیست که هست، با همه این حرفها سرور نیستی که هستی، سالار نیستی که هستی، ما یک موی تو را به دیگر سران فتنه نمیدهیم که میدهیم، این یکی را مزاح نکردم که کردم،...تو سرمایه ما نیستی که هستی، ما برای تو زحمت نکشیدیم که کشیدیم، ساندیس نظام را به سوسیس غرب نفروختی که فروختی، سرت کلاه نرفت که رفت، الان سارکوزی طرفدارت نیست که هست، سارکوزی با اینکه زن دارد دنبال ناموس دیگران نیست که هست، آبروریزی نکرده که کرده، تو را ساده فرض نکرده که کرده، در حوادث بعد از انتخابات به دشمن گرا ندادی که دادی، ستون پنجم نبودی که بودی، به خیابان نمیآمدی که میآمدی، به جای تو بندههای خدا محافظانت کتک نخوردند که خوردند، الان از این قضیه شاکی نیستند که هستند، چوب لجاجت تورا نمیخورند که میخورند، با این همه هنوز از مردم دم نمیزنی که میزنی، رویت مثل سنگ پای قزوین نیست که هست، قزوین رفتنت اشتباه نبود که بود، محافظانت این را بهت نگفته بودند که گفته بودند، حرفشان را زمین نزدی که زدی، مرغت یک پا نداشت که داشت، اگر محافظانت نبودند سنگها زیر چشمت بادمجان نمیکاشت که میکاشت، رایت از آرای باطله کمتر نبود که بود، از 4 نفر پنجم نشدی که شدی، اگر 6 نفر نامزد میشدند هفتم نمیشدی که میشدی، ادعای تقلب را مطرح نکردی که کردی، تندروی نکردی که کردی، حالا میانهروهای خداجو ماستمالی نمیخواهند بکنند که میخواهند، فتنه بعدی حکمیت نیست که هست، حالی کردن حکمیت به تو کار آسانی است که خدا وکیلی نیست، کلا دوزاری بعضیها کج نیست که هست، الان مصداق «نااهلان و نامحرمان» نیستند که هستند، طلحه هم قبلا آدم خوبی نبود که بود، ابوموسی مخش تاب نداشت که داشت، عمر و عاص سر کارش نمیگذاشت که گذاشت، من اینها را برای شیخ نباید بگویم که میگویم، مصداق بارز آب در هاون کوبیدن نیست که هست، این اگر توهین باشد من معذرت نمیخواهم که میخواهم، از کروبی حلالیت نمیطلبم که میطلبم، شیخ باید من را ببخشد که نمیبخشد، حالا یک چیزی هم بدهکار نشدیم که شدیم، البته 50 هزار تومان هر ماه باید کروبی به من میداد که نداد، چرا که رئیسجمهور شد که نشد، مردم به او رای دادند که ندادند، دشمنان به او طمع نبستند که بستند، اما از این قصه طرفی بستند که نبستند، الان فرقه سبز چند دستهاند؛یک عده از موسوی خستهاند و در حال عبور از وی نیستند که هستند اما یک عده دیگر هستند که هرچند آشوبگر و پستند اما دل به میانهروها نبستهاند که بستهاند؛ عدهای میگویند اینها با آنها یک دسته هستند و با هم بستهاند و سرنوشتشان به همدیگر گره خورده و دستشان در یک کاسه نیست که هست! و من البته کاری به این کارها ندارم فقط از شیخ میخواهم پایش را از کفش من بردارد. در شهر اگر کس است یک حرف بس است.
امیدوارم هر چه زودتر فتنه و نیرنگ عاملین اصلی این جریانات رسوا شود و با ظهور منجی عالم بشریّت مهدی صاحب الزمان روحی فداه روی این آشوب گران که حتی رنگ سبز سادات را نیز نشانه گرفتند ، سیاه شود.
روی سخنم با آنهایی است که میخواهند نظام اسلامی از ایران برداشته شود. آنهایی که از جمهوری اسلامی ایران فقط ایرانی اش را قبول دارند و در تلاشند که اسلامی اش را حذف کنند. ما این انقلاب اسلامی را به راحتی به دست نیاورده ایم که مفت بخواهیم از دستش دهیم. خون هزاران شهید پای امضای این حکومت اسلامی است. اجازه نمیدهیم این همه خونی که برای حفظ ارزشهای اسلامی ایران عزیزمان ریخته شد پایمال شود. این همه خانواده عزیزانشان را فدای این انقلاب اسلامی کردند. غم تنهایی و درد غربت را تحمّل کردند فقط و فقط برای حفظ نظام اسلامی و تبعیّت از ولیّ امرشان.
شهدای عزیز بیش از هفتصد هزار بار در وصیتنامه شان بر تبعیّت از ولایت فقیه تاکید کرده اند. دفاع از اسلام و مکتب عظیم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ، پاسداری از انقلاب اسلامی و دستاوردهای ارزشمند آن و تبعیت از ولایت فقیه سه عنصری است که شهیدان گرانقدرمان در وصیت نامه های خود بر لزوم آنها تاکید کرده اند.
آیا آنهایی که قصد براندازی حکومت اسلامی را دارند خیر خواه من و شما هستند یا شهدای عزیزمان که جان خود را فدای میهن اسلامی شان کردند؟!
آگاه باشید که ما جوانان ایران زمین تا آخرین نفس همراه رهبر عزیزمان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در راه حفظ میهن اسلامی مان ایستاده ایم و اطاعت و تبعیّت از ولیّ امر مسلمین را سرلوحه ی اهدافمان در زندگی قرار میدهیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دوستان ولایت مدار ایران با این بحث ها میخواهم به شما بگم که انسانها آنچنان که قبلا بوده باقی نمی ماند
افرادی در زمان جنگ ادعا می کردند که یار ویاور ولی فقیه وجمهوری اسلامی هستند ولی با گذشت زمان به سران فتنه تبدیل شدند و با دشمنان اسلام همگروه شدند
بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم با دین سه جور برخورد شد.
اولین برخورد و نگاه به دین ، یک نگاه مصلحت جویانه بود ، که در زمان خلفای اول و دوم و سوم شکل گرفت. عده ای از خواص در آن زمان در لباس دین ، راه باطل را در پیش گرفتند و حق را از امیر المؤمنین به زور گرفتند و عده ای دیگر از خواص ، بنا را بر مصلحت گذاشتند و ترجیح دادند در مقابل این توطئه و فتنه سکوت کنند. بخاطر سکوت این خواص ، امام علی علیه السلام تنها ماند. شاید اگر خواص آن زمان در مقابل آن امر اعلام موضع میکردند و پشت امام علی علیه السلام را خالی نمیکردند حکومت به دست نا اهلان نمی افتاد.
بعد از هزار و چهارصد سال امروز می بینیم که عده ای از خواص عصر ما که زمانی یار امام و انقلاب بودند راه خود را کج کرده اند و به بیراهه میروند. و عده ای دیگر از خواص بجای اینکه در مقابل این قانون شکنی اهل باطل موضع گیری کنند و اعمال توطئه گرانه ی آنها را محکوم کنند ، بنا را بر مصلحت گذاشته و سکوت اختیار کرده اند. چه بسا سکوت این خواص ، آب به آسیاب دشمن ریختن باشد بدون اینکه خودشان متوجه این امر باشند. الان سکوت به بهانه ی مصلحت هیچ معنایی ندارد. اگر خواص جامعه که مردم قبولشان دارند و حرفشان در میان مردم سند است در مقابل این فتنه ها اعلام موضع نکنند و آن را محکوم نکنند اتفاقی خواهد افتاد که فقط دشمن شاد میشود.
دومین برخورد و نگاه به دین ، یک نگاه سودجویانه است. نگاهی که دنیا طلبی و سودجویی ملاک و معیار خواص میشود. برخی خواص به سمتی میروند که پست و مقام و منصبشان را حفظ کنند حال در هر سمت که باشد چه حق و چه باطل. در مقابل فتنه ها سکوت می کنند که مبادا محبوبیت خود را در مقابل عده ای قلیل فتنه گر از دست دهند. در واقع هر دو طرف را دارند که اگر فتنه تحقّق پیدا کرد ضرری به آنها نرسد.
مقام معظم رهبری در سخنان خود در پنجم دی ماه سال 1374 در این باره چنین فرمودند: « وقتی معیارها از دست رفت ، وقتی ارزشها ضعیف شد ، وقتی ظواهر پوک شد ، وقتی دنیا طلبی و مال دوستی بر انسان هایی حاکم شد که عمری را با عظمت گذرانده و سال هایی را بی اعتنا به زخارف دنیا سپری کرده بودند و توانسته بودند آن پرچم عظیم را بلند کنند ، آن وقت در عالم فرهنگ و معارف هم چنین کسی سر رشته دار امور معارف الهی و اسلامی می شود ؛ کسی که تازه مسلمان است و هر چه خودش بفهمد می گوید ؛ نه آنچه که اسلام گفته است ؛ آن وقت بعضی می خواهند حرف او را بر حرف مسلمانان سابقه دار مقدّم کنند!
این مربوط به خواص است. آن وقت عوام هم که دنباله رو خواصند ، وقتی خواص به سمتی رفتند ، دنبال آنها حرکت می کنند. بزرگترین گناه انسانهای ممتاز و برجسته ، اگر انحرافی از آنها سر بزند این است که انحرافشان موجب انحراف بسیاری از مردم می شود. وقتی دیدند سدها شکست ، وقتی دیدند کارها بر خلاف آنچه که زبانها می گویند جریان دارد و برخلاف آنچه که از پیامبر نقل می شود رفتار میگردد انها هم آن طرف حرکت می کنند... »
آری ... قیام امام حسین علیه السلام بخاطر لغزیدن پای خواص اتفاق افتاد. بیشتر کسانی که به امام حسین نامه نوشته بودند و ایشان را به کوفه دعوت کرده بودند، از خواص بودند. ولی چه شد که همین ها یا در مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند یا اینکه سکوت اختیار کردند و دم بر نیاوردند و امام زمان خود را تنها گذاشتند؟! مگر آنها مسلمان نبودند؟! مگر نماز نمیخواندند؟! مسجد نمیرفتند؟ روزه نمیگرفتند؟! پس چه شد؟! چه شد که امام حسین علیه السلام را تنها گذاشتند؟! سکوت آنها چه معنایی داشت؟! آیا بخاطر مصلحت سکوت اختیار کردند تا سبط پیامبر اینگونه مظلومانه به شهادت برسد؟!
اگر نگاه ما به دین یک نگاه مصلحت گرایانه و یا حتی سودجویانه باشد ، سرنوشتمان می شود سرنوشت خلافت. همین خواص بودند که امیر المؤمنین علیه السلام را خانه نشین کردند. اگر آن زمان عده ای از خواص بنا را بر مصلحت گذاشتند، چشمهایشان را باز میکردند و تقوا پیشه میکردند و از حق دفاع میکردند ، امام علی علیه السلام هیچ وقت خانه نشین نمیشد.
همین خواص بودند که امام حسین علیه السلام را به قتلگاه فرستادند و در نهایت او را تنها گذاشتند و مقابلش ایستادند. آیا امام حسین علیه السلام نمیتوانست برگردد و بگوید الان به مصلحت نیست که از حق دفاع کنیم ، چون همگی کشته می شویم و فایده ای ندارد؟! آیا خواص از امام زمان خود بهتر تشخیص میدادند؟
امروز نیز آنها که پشت ولی فقیه را خالی کرده اند و در سوراخ های خود خزیده اند و در مقابل این هتک حرمت ها سکوت اختیار کرده اند بدانند که در این فتنه شریک هستند. امروز سکوت به بهانه ی مصلحت فقط و فقط خیانت به اسلام و قرآن و اهل بیت علیهم السلام است و بس.
برخورد و نگاه سوم به دین ، نگاه ارادتمندانه است. نگاهی که از سر وظیفه است. ما باید گوش به فرمان ولی فقیه خود باشیم.
وقتی امام خمینی رحمة الله علیه می فرماید : « پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد. » منظورش همین نگاه ارادتمندانه است.
این نگاه به این معنا نیست که چشم و گوش بسته باشیم. بلکه باید تقوای الهی را پیشه کنیم و جانب حق را بگیریم. سعی کنیم بین عوام نباشیم و دنباله رو خواصی باشیم که اهل حق هستند. برای شناخت اهل حق باید بصیرت داشت. باید اهل بصیرت بود.
ببینیم آیا می توانیم پیرو کسانی باشیم که تیشه به ریشه ی اسلام می زنند و دل دشمن را شاد میکنند. آیا مردان زن نما می توانند الگوی ما باشند؟ آیا آنهایی که در تاسوعا و عاشورای حسینی حرمت شکنی می کنند می توانند الگوی ما باشند؟ آیا کسانی که با سوت و کف و هلهله حرمت روز عاشورا را میشکند میتواند جانب حق داشته باشد؟! آیا سنگباران کردن نمازگزاران روز عاشورا در راه دفاع از اسلام است؟!
شاید بگویید این افرادی که دست به چنین اعمالی می زنند مشتی اراذل و اوباش هستند و هیچ ارتباطی به برخی خواص ندارد. ولی قدری تأمل کنید و خوب فکر کنید ببینید چه کسانی باعث بوجود آمدن این شرایط شدند؟! چه کسانی زمینه را برای این حرمت شکنی ها فراهم کردند؟! چه کسانی آب به آسیاب دشمن ریختند؟! اگر این خواص با این حرمت شکنی ها همراه نیستند چرا آن را محکوم نمیکنند؟! چرا سکوت کرده اند ؟!
حرمت شکنی علنی روز عاشورا را به همه ی انسانهای آزاده ی جهان تسلیت میگویم . امروز هر کس سکوت کند و به این اقدام بی شرمانه اعتراض نکند فقط به اسلام خیانت کرده است.